******************************
نمیدانم درچه "حال"ی ....؟
"حال" خوش یا "حال" منزل، ولی ناخوش....
به هر حالی دل من ،هوای آن هوا و "حال" را کرده است
******************************
خوابی یا بیدار... نمیدانم
مستی یا هوشیار ... نمیدانم ...
اما یک چیز را خوب میدانم :
"یاد من در میان سلولهای خاکستری مغزت غریب است "
گفتم یادت بندازم .
******************************
هر روز پیدا کردن واژه ها برایم سخت تر میشود گوئی لازم است زبان دیگری بیاموزم تا بتوانم باز از تو بگویم
******************************
سلام لیلای دل کجایی؟ کجا؟
غمت به هم ریخت وجود مرا
بده نشانی زان زلف و گیسو
یا دوا کن مرا یا رها کن ! رها!
******************************
من خورشید را دوست دارم ...
روزای ابری اگرچه میدونه یک لایه چند ده کیلومتری جلو تلائلوشو میگیرن و اومدنش شاید بیفایده باشه ولی بازم میاد.
******************************
اگه دیدید یه مرد سینه شو سپر کرده ،سرشو بالا گرفته و زبونشو درآورده تعجب نکنید اتفاق مهمی نیفتاده ...
داره زیب شلوارشو می کشه بالا...!
******************************
چه تجارت پرسودی است ... این همه نازی که من از تو میخرم
حیف که بابام موافقم نیست !
******************************
ادامه مطلب